کد مطلب:129529 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:221

نکته 1
مرحوم مقرم در پاسخ به این پرسش كه چرا امام (ع) در حالی كه از دیدگاه ما شیعیان بر هـمـه امـور كـایـنـات آگـاه اسـت از نـام كـربـلا سـؤال كرد؟ می گوید: راز این كه امام (ع) از نام


زمین پرسید و یا خداوند اسب را متوقف كرد ـ هـمـان طـور كـه شتر پیامبر را در حدیبیه متوقف ساخت ـ این بود كه به یارانش سرزمین را كـه مـطـابـق اخـبـار رسـیـده از رسـول خدا (ص) و جانشین آن حضرت قربانگاه شان بود. بـشناساند، تا دل هاشان مطمئن گردد، مردان شناخته شوند، اراده ها استوار گردد و اخبار فـداكاریها چهره بندد؛ و در نتیجه بصیرتشان در كار افزون گشته برای هدف بلندی كـه در پـیـش دارنـد آمـاده شوند. تا آنكه برای هیچ كس ‍ تردیدی باقی نماند كه كربلا مـحـل تـربـت او اسـت. چـنـیـن سـؤال هـایـی بـیـهـوده نـیـسـت. رسول خدا (ص) نیز نام دو مردی را كه برای دوشیدن شتر برخاستند و نیز نام دو كوهی را كـه در راه ایـشـان بـه سـوی بـدر واقـع بـود پـرسـیـد. آیـا رسول خدا (ص) بدان ها آگاه نبود؟ آری، آگاه بود، لیكن مصالحی كه بر ما پوشیده است، او را بـه انـجـام ایـن سـؤال وا داشـت. ایـن گـونـه سـؤال هـا را عـلمـای بـلاغـت، «تـجاهل دانا» می گویند. هرگاه كه شكافنده ی همه ی چیزها كه هیچ خـرد و بـزرگـی بـر او پـوشـیده نیست به موسی (ع) می گوید: «وَ ما تلكَ بیَمینكَ یَا موسی» (ای موسی این شی ء در دست تو چیست؟) و بنا به مصلحتی به عیسی می گوید: «ءأنـتَ قـُلتَ لِلنـاسِ اتخذونی وَ امّی الهینِ» (آیا تو به مردم گفتی كه مرا و مادرم را دو مـعـبـود گـیـریـد؟)... و بـا آنـكـه بـه ایـمـان ابـراهـیـم آگاه بود به خـلیـل فـرمـود: «أو لم تؤمن» (آیـا ایـمـان نـیاوردی) امام منصوب از جانب خدا نیز بر شریعتش امین است و مصالح بر او پوشیده نیست.

هـمـچـنـیـن پـنـاه بـردن سـیـدالشـهـدا بـه خـداونـد از اندوه و گرفتاری نیز به مفهوم به فـال بـد گـرفـتـن نـام كـربـلا نـبـود. زیـرا كـسـی كـه چـیـزی را بـه فـال بـد مـی گیرد نمی داند كه بر سر او چه می آید؛ و از عقاید اعراب چنین بر می آید كـه فـال بـد زدن مایـه ی شـر است. ولی حسین (ع) نسبت به قضای الهی كه در سرزمین طف بـر او فـرود مـی آیـد، یقین داشت؛ و نسبت به اندوهی كه به او و خانواده و اصحابش می رسید دانا بود. چنان كه بارها از آن خبر داد. [1] .



[1] مـقـتـل الحـسـيـن، مـقـرم، ص 193 ـ 194. در رجال كشي آمده است! سلمان فارسي در سفر خود به مداين از كربلا گذشت؛ و گفت: اين قـتـلگـاه هـاي بـرادران مـن اسـت. ايـنـجـا محل منزلگاهشان و جاي ريختن خون هايشان است. فـرزنـد بـهترين اولين و آخرين در اينجا كشته مي شود! بايد ديد آيا سلمان چيزي را مي دانـست كه امام (ع) نمي دانست؟ امامي كه رسول خدا (ص) درباره اش فرمود: علم من علم او و عـلم او عـلم مـن اسـت؛ و مـا بـه آنـچـه مـوجود مي شود، پيش از موجود شدن آگاهيم. ر.ك: دلائل الامامه، ص 183 ـ 184، ح 101، شماره ي 6.